وحدت و تفرقه

اینجا فقط با عمر صد پدر کار داریم(منزل جدید)

وحدت و تفرقه

اینجا فقط با عمر صد پدر کار داریم(منزل جدید)

داستان جالب شیر برنج

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

حالا برای اینکه یه نفسی تازه کنیم یه داستان بامزه روایت شده براتون تعریف میکنم.  

به خدا از همتون التماس دعا دارم.

یک روز عمر به امیر المومنین (ع)گفت :من امروز ناهار چی میخورم؟

 امیر المومنین (ع):شیر برنج

عمر:برای اینکه حرفت اشتباه در بیاد وسر لج تو هم شده یه چیز دیگرمیخورم

 امیر المومنین (ع):باشه..

عمر رفت خونه گفت :ناهار چی داریم؟

همسرش:شیر برنج

رفت خونه مامانش . ناهار چی دارید؟شیر برنج

خونه خواهرش همینطور

هر جا توانست رفت همه شیربرنج داشتن

ناراحت شد از شهر رفت بیرون

یک کاروان دید گفت به من ناهار میدین؟

گفتن باشه بشرطی که غذامون را هم بزنی

رفت هم زد دید شیر برنجه

از غذا نخورد کاروانیها گفتند چرا نمیخوری؟

گفت دوست ندارم

بهش شک کردند گفتند باید بخوری اما قبول نکرد

گرفتند کتکش زدند تا بخوره مطمِِِئن بشوند چیزی تو غذا نریخته

به زور خورد

فرداش

 امیر المومنین (ع):دیروز ناهار چی خوردی؟

عمر:شیر برنج نخوردم

 امیر المومنین (ع):خوردی همراه با کتک...

نظرات 3 + ارسال نظر
پیچک پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:38 ق.ظ http://pilehbasteh.blogfa.com

منتظریم...

پیچک شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ http://pilehbasteh.blogfa.com/

پیچک شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 ب.ظ http://pilehbasteh.blogfa.com

کجاییییییییییییییییییییییی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد